احمد بن اسماعیل بن عبدالنبی جزایری نجفی (متوفای 1151 ق.) فقیه، محدّث، مفسّر و از دانشمندان بزرگ امامیه در قرن دوازدهم هجری است. او در نجف اشرف دیده به جهان گشود و در همان دیار بالید. خاندان وی از خاندانهای اصیل عرب و تیرهای از قبیله بزرگ و مشهور «بنی اسد» در عراق است.[1] آنان از سکونتگاه نخست خود (جزایر خوزستان) به نجف هجرت کردند و به سبب وجود عالمان بزرگ در میانشان، از اوایل قرن دهم هجری، جزء خاندانهای شناختهشده و برجستة نجف گردیدند. در اعیان الشیعه چنین آمده است: «خاندان جزایری، خاندانی اصیل، اهل دانش و فضل بوده و از نامدارترین بیوتات علمی در نجف میباشند».[2]
پیش از علامه احمد بن اسماعیل جزایری و پس از او، عالمانی بزرگ و صاحب تألیف در این خاندان بوده است؛ مانند: علامه شیخ عبدالنبی جزایری (متوفای 1021 ق.) نگارندة کتاب رجالی معروف حاوی الاقوال، محمد بن احمد بن اسماعیل جزایری (متوفای بعد از 1299 ق.) فرزند جزایری و شارح کتابهای او، محمدجواد بن شیخ علی جزایری نگارندة حلّ الطلاسم، الآراء و الحکم، علامه محمد بن علی بن کاظم جزایری و....
از استادان وی در دانش حدیث میتوان از افرادی همچون محمدصالح خاتونآبادی، ابوالحسن شریف عاملی، محمدقاسم بن محمدصادق استرآبادی و حسین بن عبدالعلی خمایسی نام برد که از آنان اجازة نقل روایت گرفته است.
افرادی مانند نصرالله مدرس حائری شهید، شبر بن محمد بن ثنوان، محمد بن احمد جزایری و...، از شاگردان اویند که عدّة زیادی از آنان از او اجازة نقل روایت کسب کردهاند.
گزارش دانشوران و شرح حالنگاران از جزایری، گویای جایگاه علمی وی است. برخی از او با عنوان «خاتمی المجتهدین» و صاحب حدائق از او با اوصافی از قبیل «محقّق فاضل» یاد میکند.[1]
با ظهور صفویان در قرن دهم هجری، دو حادثه مهم در جهان اسلام (حداقل در بخش مهمی از آن) پدید آمد:
الف) برقراری ارتباط دوسویه بین ایران و طیف فکری علاقهمند به تشیع که از یک سو با هجرت علمای شیعی جبل عامل به ایران[2] و از سوی دیگر، با توجّه مضاعف حکومت صفویه به نجف تحقّق یافت.[3]
ب) نمود بیشتر تقابل موجود میان دو تفکّر اخباری و اصولی که در ارزشگذاری و میزان اعتماد به احادیث باهم ناسازگار بودند. گروه نخست، پیروز این معرکه بود و توانست برتری نسبیاش را در سه قرن متوالی (ده، یازده و دوازدهم هجری) حفظ کند؛ از این رو، آثار زیادی در علوم مختلف با گرایش به تفکّر اخباریگری تدوین شد؛ برای نمونه، در قرن دوازدهم، نزدیک به یک صد اثر تفسیری را میشناسیم که بیشترآنها تفاسیر روایی است.[1] قلائد الدرر نیز یادگاری از این دوران است.
از جزایری آثاری به جای مانده است که از مهمترین آنها کتاب قلائد الدرر فی بیان آیات الاحکام بالاثر است. وی در دیباچة کتاب، انگیزة خویش را از تألیف آن، چنین بیان میکند:
از دیر باز در بسیاری از اوقات اندیشه تألیف آیات الاحکام در سر داشتم. آنچه تحقّق این مهم را به تأخیر میانداخت، اهمیت زیادی بود که برای گسترش علوم دینی و آموزش آن به جویندگان این علوم در عصر خویش میپنداشتم.[2]
کتاب الشافیی و تبصری المبتدئین، دو کتاب دیگر وی است.
جزایری تکنگاریهایی نیز دارد که از آنها با نام مجموعی من الرسائل[3] یاد شده که مشتمل بر این رسائل است: «رسالی فی الارتداد و ما یحصل به و تفصیل بعض أحکامه»، «رسالی فی ارتداد الزوجی»، «رسالی فی الطهارات الثلاث و قلیل من مسائل الصلای» و «رسالی فی خروج المقیم فی بلد إلی حد الترخّص».
دو رسالة دیگر وی، «میزان المقادیر» و «آداب المناظری» نام دارد.
از دیگر آثار وی، حواشی و شروحی است که بر کتابهای دیگر نگاشته است؛ از قبیل: الحواشی علی الصلای؛[4] حاشیه بر کافی[5] و شرح التهذیب.[6]
حال به معرفی تفصیلی قلائد الدرر فی بیان آیات الاحکام بالاثر و بررسی شیوة جزایری در تألیف این کتاب میپردازیم.
قلائد الدرر همچون دیگر آثار نگاشتهشده در این زمینه، پس از شروع شدن با دیباچهای کوتاه، بر اساس تبویب و ترتیب رایج مباحث در کتابهای فقهی، در هفده بخش (کتاب) به سامان رسیده است. جزایری در آغاز هر بخش، پس از ذکر آیة مورد نظر، نکات ادبی و اختلاف قرائات آن را بررسی میکند، سپس با بیان احادیث واردشده از اهل بیت?، به استنباط از آیه میپردازد.
او همچنین اقوال و آراء دیگران را نیز یاد میکند و پس از بررسی آنها، نظر برتر را بر میگزیند.
آقای احمد حسینی در مقدّمة کوتاه و گویایی که بر قلائد نگاشته، آورده است:
شیوة جزایری چنین است که نخست آیه را یاد و سپس مباحث ادبی مرتبط با آیه را به همراه اختلافات مهم قرائات را بررسی نموده پس از آن به بیان احادیث وارده از اهل بیت? میپردازد. آن گاه به استنباط از آیه روی میآورد. او اقوال و آراء دیگران را نیز یاد و پس از بررسی سخن برتر را برمیگزیند.[1]
مباحث روایی در میان بخشهای مختلف آن، چشمگیر و برجسته میباشد. جمع میان روایات متعارض و ارائة درایت درست حدیثی، این اثر را به منبع ثانویة فقه الحدیث شیعه مبدّل کرده است.
گرچه قرآن کریم اصلیترین منبع آموزههای دین است، شیوة عملی فقیهان در تعیین شمار آیاتی که میتوان از آنها در استنباط احکام سود جست، یکسان نیست. برای آگاهی از نظر جزایری در این باره توجه به نکاتی که در پی آمده سودمند است.
1. گسترة آیات الاحکام نزد جزایری، تنها به آیاتی که در آن به روشنی از احکام یاد شده، محدود نیست، بلکه هر آیهای که بتوان با ابزار درست استنباط، از آن حکمی را استخراج کرد، داخل در آیات الاحکام است؛ برای نمونه، وی با استناد به آیة ?و جعلنا لکم فیها معایش و من لستم له برازقین?[1] مینویسد:
از این آیه آشکار میشود که زمین، محل معاش و ارتزاق است و تمام تصرّفات و بهرهبرداری از امکانات آن، به هر شکل [جز در مواردی که دلیل بر ممنوعیت آن داشته باشیم] رواست.[2]
وی در ذیل آیة ?و إذ یرفع إبراهیم القواعد من البیت و إسماعیل ربّنا تقبّل منّا إنّک أنت السمیع العلیم?[3] مینویسد: «آیه بر استحباب دعا کردن پس از عبادت و یا میان آن دلالت میکند».[4]
2. جزایری با اعتقاد به اعتبار قوانین ادیان پیشین در اسلام مینویسد:
تمام آنچه خداوند بزرگ از ادیانِ پیشین بازگو کرده، معتبر است و ما به پذیرش آنها ملزم میباشیم، جز در مواردی که با دلیلی ویژه استثنا شده باشد.[5]
از این رو، جزایری با استناد به آیات قصص انبیا? نیز به استنباط احکام میپردازد؛ برای نمونه، ذیل آیة ?قال إنّی أرید أن أنکحک إحدی ابنتیّ هاتین علی أن تأجرنی ثمانی حجج?[6] مینویسد: «این آیه بر مشروع بودن اجاره دلالت میکند».[7]
3. جزایری در کتاب قلائد الدرر از میان هفتاد سورة قرآن، تقریباً 327 آیه را به عنوان آیات الاحکام برگزیده و به استنباط احکام شرعی و مباحث پیرامون آن پرداخته است. از این تعداد، 233 آیه در سورههای مدنی قرار دارد.
جزایری از منابع چهارگانه (کتاب، سنّت، عقل و اجماع) در استنباط احکام و تحکیم آن سود میبرد به گونهای که بیشترین استفادة وی از سنّت است. وی همچنین از دانشهایی مانند اصول فقه نیز استفاده میکند.
پیش از بیان چگونگی بهرهگیری جزایری از قرآن در استنباط احکام، نخست شیوة او در نقل آیات گزارش میگردد. جزایری در بیشتر موارد، آیة مورد نظر را به صورت کامل مینگارد، اما در برخی موارد، آیه را به طور خلاصه ذکر میکند[1] و گاهی نیز آیات را با توضیحات تفسیری آنها به صورت مزجی میآورد؛ برای نمونه، در موردی چنین نگاشته است: ?یا أیّها النبیّ قل لأزواجک إن کنتنّ تردن الحیوة الدنیا وزینتها أی السعی و النعم فیهاـ فتعالین أمتّعکنّ أی أعطیکنّ متعی الطلاقـ و أسرّحکنّ سراحاً جمیلاً أی فراقاً بلا مشاجری?.[2]
مقدار مراجعه و چگونگی بهرهگیری جزایری از آیات در مقایسه با احادیث متفاوت است،[3] اما میتوان گفت، وی به گونهای شایسته از آیات قرآن در استنباط احکام استفاده کرده است؛ شیوههایی از قبیل استناد به تصریح، تمسّک به اطلاق آیه، ارجاع به عموم آیه و....
از گونههای بهرهگیری جزایری از قرآن، استناد به دلالت صریح آیه است. وی ذیل آیة ?لایستوی القاعدون من المؤمنین غیر أولی الضرر?[4] مینویسد: «آیه صریحاً بر برتری و فضیلت جهاد دلالت دارد».[5] همچنین ذیل آیة ?و ویل للمشرکین الذین لایؤتون الزکاة»[6] میگوید: «این آیه به طور صریح بر وجوب زکات برای کافران دلالت میکند».[1]
جزایری در استنباط احکام از اطلاق آیه بسیار استفاده میکند؛ برای نمونه، ذیل آیة ?لاتأکلوا أموالکم بینکم بالباطل?[2] نگاشته است:
از اطلاق آیه میتوان دریافت که رضایت دو طرف معامله بدون نیاز به عقد، سبب حصول ملکیّت است؛ خواه مورد معامله، کوچک باشد یا چیزی باارزش. اطلاق آیة ?أحلّ الله البیع و حرّم الربا?[3] نیز نمونة دیگری از این دلالت است.[4]
همچنین در پی آیة ?قاتلوا الذین یلونکم من الکفّار?[5] میآورد:
با استناد به اطلاق این آیه و آیات دیگر، میتوان گفت، نبرد با کافران و کشتن آنان حتی بدون حضور امام عادل واجب است، اما روایات مستفیضه و اجماع علما، گویای آن است که جهاد جز با حضور و اجازة امام? روا نیست.[6]
جزایری به دنبال آیة ?فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع»[7] آورده است:
از عموم آیه استفاده میشود که جواز ازدواج با تعداد یادشده از زنان، عمومیت دارد و به زنانی با خصوصیّتی معیّن مقیّد نیست، مگر زنانی مانند کافر و ناصبی که با دلیل خاص، ازدواج با آنان روا نیست.[8]
سنّت، از منابع مهم مؤلف قلائد الدرر در تفسیر آیات و استنباط احکام فقهی از آنهاست. کمیت و کیفیت استفاده از اخبار تا بدانجاست که برخی عالمان، اساساً تفاوت برجسته و امتیاز قلائد الدرر را در مقایسه با دیگر کتابهای آیات الاحکام، برجستگی بُعد روایی آن میدانند.[1] تطبیق مباحث روایی این اثر با آثاری همانند، مانند کنز العرفان، فقه القرآن راوندی و زبدی البیان اردبیلی، از برتری آن بر دیگر آثار در زمینة مباحث روایی حکایت دارد. جزایری نهتنها در تبیین آیات و استنباط احکام، حتی در ادبیات، علوم قرآنی و مباحث دیگر، به اخبار تکیه میکند.
جزایری به جایگاهی بس والا و محوری برای احادیث اهل بیت? معتقد است. آنان را معدن و خزانة وحی و دانش الهی و سخنان ایشان را مبیّن معارف قرآنی میداند.[2] او به وجود دانش حقیقی و رمزهای تأویل قرآن در نزد آنان تأکید میورزد؛[3] بدین سبب، میگوید:
باید برداشتها در مسائل دینی نه از روی «تَشَهّی» و خودسرانه، بلکه همراه تلقّی و دریافت از امامان معصوم? باشد.[4]
وی علاقهمندی شخصی و ارادت قلبی خویش به ایشان را نیز در میان مباحث کتابش بازگو کرده است.[5]
پایبندی عملی به احادیث به صورت کاملاً روشنی درسراسر کتاب قلائد الدرر نمایان است. اشتمال تقریباً نیمی از حجم کتاب به نقل و تبیین احادیث، گویای این مطلب است. وی از احادیث در تمام مباحث کتاب مانند مباحث تفسیری، علوم قرآنی، فقهی و ادبی سود میبرد؛ بنابراین، میتوان گفت، مؤلف در قلائد الدرر توانسته است نمونة خوبی از تفسیر آیات الاحکام را با تکیه بر روایات تدوین کند.[6]
دامنة استناد به سنّت گسترده است. این توسعه تا آن جاست که رفتار و سیرة معصومان? را نیز دربرمیگیرد؛ برای مثال، جزایری به دنبال آیة ?إذا تداینتم بدین إلی أجل مسمّی?[1] نگاشته است:
آیه بر احکام زیادی دلالت دارد. نخستین آن، روا بودن قرض دادن و قرض گرفتن است. ثابت شده است که پیامبر? و امام حسن? و امام حسین? پس از رحلت، مقروض بودند. بالجمله میتوان گفت، ثبوت جواز دین و انجام آن از سوی اهل بیت? تردیدناپذیر است.[2]
همچنین بعد از آیة ?و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما?[3] آورده است:
این بخش از آیه ?فأصلحوا بینهما? بر وجوب اصلاح و نصحیت کردن دو گروه از مؤمنان در مراحل اوّلیة اختلاف با یکدیگر دلالت میکند.... عملکرد حضرت علی? در برخی از جنگها نیز بر این امر دلالت دارد.[4]
جزایری در تبیین آیات از ادعیة مأثور، مانند دعای عرفة سالار شهیدان? و خُطب امیرالمومنین? نیز بهره گرفته است.[5]
شیوة جزایری در روایت حدیث بر دقّت در نقل، ذکر منبع و بیان سلسلة سند استوار است. در بیشتر موارد، متن روایت را کامل و گاه به گونة تلخیص، تقطیع و نقل به معنا گزارش میکند.
1. دقّت در نقل روایت: مراجعه به مصادر مختلف روایی، نشانگر دقّت جزایری و ارزشمندی گزارشات اوست. وی در پارهای از موارد، پس از ملاحظة منابع مختلف روایی، حدیث را گزارش میکند؛ برای نمونه، ذیل روایت «و قال فی بعض القراءی حافظوا علی الصلای الوسطی، صلای العصر» مینویسد:
در کافی[1] و الفقیه[2] عبارت «صلای العصر» بدون «واو» آمده است، اما آنچه در تهذیب آمده، «و صلای العصر» است؛ یعنی با «واو» آمده است...؛ بنابراین، این تعبیر، نوعی تشویق برای نماز عصر است، نه اینکه این نماز، همان «صلای الوسطی» باشد.[3]
همچنین ذیل روایت «... ما زنی إلا شقیّ» در ضبط واژة «شقیّ» مینویسد: «نقله کثیر بالقاف بعد الشین ثمّ الیاء المشدّدی و ضبطه ابن ادریس فی السرائر بالفاء ثمّ الألف المقصوری[4]».[5]
جزایری گاه اختلاف در نسخههای یک منبع را نیز یادآور میشود؛ برای نمونه، ذیل روایتی مینویسد: «ما همانند عدّة زیادی از دانشمندان، روایت را صحیح دانستیم؛ زیرا آنچه در بیشتر نسخههای تهذیب و من لایحضره الفقیه دیدم...».[6]
2. ذکر منبع روایت و بیان سلسلة سند: از امتیازات قلائد الدرر، یادکرد نشانی نزدیک به هفتاد منبع است که از آنها روایت نقل شده است. تعداد سی منبع، از کتابهای حدیثی است. جزایری در بخشهای مختلف کتاب از این منابع بهره گرفته است. این عمل، با توجّه به دوران حیات مؤلف (قرن 12 ق.) و کارآمدی این شیوه، شایستة توجّه و سزامند تحسین است و در مواردی که نام منبعی را نمیبرد، میتوان تا حد زیادی آن را به سبب اجازات فراوان روایی مؤلف، معتبر دانست.
جزایری در بیشتر موارد، سند احادیث را نیز ذکر میکند.[7]
3. گزارش کامل متن روایت: جزایری در بیشتر موارد، متن روایت را به صورت کامل گزارش میکند. این روش، خود، شیوهای پسندیده و در برخی موارد، ضروری است؛ زیرا چهبسا صدر یا ذیل روایت، در دریافت درست مقصود روایت نقش محوری دارد و تقطیع آن، خواننده را دچار مشکل میسازد. یک نمونه از این نوع گزارشهای حدیثی در قلائد الدرر چنین است:
و فی الکافی عن الربیع بن خیثم قال: شهدت أبا عبدالله? وهو یطاف به حول الکعبی فی محمل وهو شدید المرض. فکان کلّما بلغ الرکن الیمانیّ، أمرهم فوضعوه فی الأرض، فأخرج یده من کوی المحمل حتی یجرّها علی الأرض، ثمّ یقول: ارفعونی. فلمّا فعل ذلک مراراً فی کلّ شوط، قلت له: یا ابن رسول الله! إنّ هذا یشقّ علیک. فقال?: إنّی سمعت اللهU یقول: ?لیشهدوا منافع لهم?. فقلت: منافع الدنیا أو منافع الآخری؟ فقال: الکلّ».[1]
جزایری البته در برخی از موارد، در نقل حدیث شیوه دیگری را مانند تلخیص و تقطیع احادیث برگزیده است؛ برای نمونه، در موضعی آورده است: «فی حدیث طویل یقول فی آخره...».[2] وی در جای دیگر نوشته است: «فی حدیث طویل عن علی? قال: سمعت حبیبی... حتّی جار علی باب أحدکم...».[3] او همچنین گاهی احادیث را نقل به معنا میکند؛ مانند: «ممّا رواه ابن بابویه عن نشیط أنّ المرأی إذا صامت...».[4]
وجود منقولات روایی از فریقین، از دیگر نکات جالب توجّه در بخش روایی الحدیث کتاب قلائد الدرر است.[5] این امر، بیانگر روحیة محقّقانه و به دور از تعصّب مؤلف است. در میان احادیث منقول از منابع شیعی، تقریباً از همة امامان معصوم? روایت نقل کرده است.[6]
از ویژگیهای قلائد الدرر نقل احادیث فراوان و متعارض در یک موضوع است. میزان اطلاع وی از احادیث فراوان و متنوّع، ستودنی است. میزان توانمندی و موفّقیت او در جمع میان احادیث و ارائة تصویری درست از آنها بحثی جدا و نیازمند مجالی دیگر است. جزایری در تفسیرآیة ?فمن عفی له من أخیه شیء فاتّباع بالمعروف و أداء إلیه بإحسان?[1] با ذکر قولی از مرحوم طبرسی که بیانگر قول اکثر مفسّران نیز هست، مینویسد:
روایات فراوانی گویای این مطلب است؛ مانند صحیحة عبدالرحمان از امام صادق?... و صحیحة ابیولاد... و همانند آن، روایت زراره و دیگران. در این باره، روایات مخالف دیگری نیز وجود دارد؛ مانند صحیحة ابیولاد حناط... و صحیحة جمیل بن درّاج... و اخبار دیگر.[2]
جزایری در تعیین مقدار دیة اهل کتاب، ذیل آیة ?وما کان لمؤمن أن یقتل مؤمناً إلا خطأ?[3]، پس از نقل نظر مشهور مینویسد:
اخبار زیادی بر این مطلب دلالت میکند؛ مانند صحیحة ابوبصیر و موثّقة سماعه و.... اخبار مخالف دیگری نیز در این باره در دست است. در برخی از روایات دیة اهل کتاب، همچون دیة مسلمان تعیین شده است. در برخی دیگر، چهار هزار درهم و در روایات دیگری، کشته شدن مسلمان در برابر قتل ذمی بیان شده است....[4]
تلقّی و ارائة مراد حقیقی از احادیث، از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ از این رو، در کلام امامان معصوم? فهم درست یک روایت از نقل چندین حدیث بالاتر دانسته شده است.[5] در مباحث مختلف حدیثی قلائد الدرر، حضور و پویایی جزایری برای ارائة درایت درستی از حدیث به چشم میخورد که در اکثر موارد موفق بوده است. وی برای دستیابی به درایت حدیث از شیوههای گوناگون فقه الحدیثی سود میبرد؛ شیوههایی از قبیل:
1. تعین زبان روایت: پاسخ درست به این پرسش که آیا یک روایت در صدد بیان حکم واقعی است، یا اینکه مراد معصوم? از روایت چیست، میتواند شخص را به دریافت صحیح از روایت هدایت کند. جزایری در پی یافتن جواب سؤالاتی از این قبیل، در شماری از احادیث، زبان صحیح روایت را در معنایی غیر از منطوق آنها میداند؛ برای نمونه، مراد حقیقی در حدیثی از حضرت امام رضا? را که در پاسخ به خردهگیری دیگران راجع به پذیرش ولایتعهدی، به داستان حضرت یوسف? تکیه میکند، چیزی غیر از ظاهر آن میداند و مینگارد:
استشهاد حضرت امام رضا? به کار حضرت یوسف? تنها برای ساکت کردن خصم است؛ زیرا منصب حکومت برای ایشان از جانب خداوند و از طریق اجداد طاهرینش به ایشان رسیده است و به پذیرش آن از جانب مأمون نیازمند نیست.[1]
2. توجّه به فضای صدور حدیث: از نکات مورد توجّه جزایری در فقه الحدیث، توجّه به فضای صدور حدیث است. حضرت امام رضا? در جواب چگونگی تقسیم ارث فردی که جز همسر، وارثی ندارد، تمامی اموال را از آن زن میداند. برخی از دانشمندان بزرگ، مانند ابن بابویه و شیخ در نهایه و علامه در یکی از آثارش و شهید اوّل، حکم در روایت را بر زمان غیبت امام معصوم? حمل کردهاند. جزایری این حمل را نادرست میداند و مینویسد:
این حمل در نهایت بعد است؛ زیرا خبر منقول از امام زنده میباشد و هیچ قرینهای در دست نیست تا آن را بر زمان غیبت حمل کنیم.[2]
جزایری دربارة ناهماهنگی بین احادیث مربوط به قرائن تشخیص قبله و برای زدودن اختلاف و جمع میان آنها چنین احتمال میدهد و مینویسد:
قرینة موجود در حدیث نخست، برای اهل کوفه و نشانة بعدی برای تمام نقاط عراق است؛ زیرا راوی حدیث نخست، کوفی است.[1]
3. تکیه بر قراین خارجی خبر: توجّه به برخی قرینهها و واقعیتهای خارجی در ارائة تصویری درست از روایت، بسیار مفید است. جزایری نیز در درایت حدیث به قرائن خارجی تکیه میکند؛ برای نمونه، در بحث یافتن جهت قبله این پرسش مطرح است که در یافتن سمت قبله، تا چه اندازه دقّت لازم است؟ برخی بر این باورند که در یافتن سمت قبله، سختگیری فراوان نشده است، بلکه نوعی آسانگیری و توسعه در این امر وجود دارد. جزایری نیز بر این نظر است. او ادلّه و مؤیّداتی برای اثبات نظر خود میآورد و مینویسد:
وجود اختلاف میان قبلة مسجد کوفه و مسجد سهله و قبور امامان? بر درستی سخن ما گواه است. پذیرش اشتباه قبلة برخی از این مکانهای یادشده، پنداری نارواست؛ زیرا انگیزهای برای تحریف وجود ندارد و این مکانها در زمان امامان? و اصحاب ثقه با همین حال وجود داشته و در این باره، منعی صورت نگرفته است.[2]
همچنین در ذیل روایتی تفسیری که مراد از آیة ?قاتلوا الذین یلونکم من الکفّار?[3] را مردم سر زمین دیلم میداند، میگوید:
ظاهراً مراد زمان امام صادق? است، نه هنگام نزول آیه؛ زیرا دیلم در سرزمینهای فارس قرار دارد و مردم این سرزمین، در زمان نزول آیه، به لحاظ موقعیت جغرافیایی، نزدیک مسلمانان نبودند تا مراد از «یلونکم» باشند؛ بر اساس این، روایت را باید روایتی تأویلی دانست.[4]
سنجش ضابطهمند اخبار، تنها با در دست داشتن اصول و قواعد پذیرفتهشدة علمی ممکن است؛ بنابراین، گزارش میزان اطلاع مؤلف از این ضوابط و چگونگی استفاده و ارائة نمونه عملی آن از سوی وی، در معرفی کتاب ضروری است؛ از این رو، عوامل تضعیف و تقویت احادیث را از نظر جزایری ذکر میکنیم.
از نظر جزایری، عوامل تضعیف حدیث دو گونه است:
الف) ضعف سندی؛
ب) ضعف دلالی.
الف) ضعف سندی روایات: جزایری، ضعف سندی روایات را در سه چیز میداند:
یک. ناشناخته بودن راوی؛
دو. اشتراک راویان حدیث؛
سه. ارسال در سلسلة سند روایت.
یک. ناشناخته بودن راوی: جزایری در کتاب حج پس از نقل یک روایت مینویسد: «در سلسله سند این روایت محمد بن احمد علوی وجود دارد که فردی ناشناخته (مجهول) است؛ بنابراین، روایت شایستگی تقیید قرآن را ندارد».[1] وی در ذیل حدیثی دیگر میآورد: «این روایت با وجود جهالت در سند و ایرادهای دیگر بر ادّعای یادشده دلالت روشنی ندارد و قبول آن، اکل از قفاست».[2]
دو. اشتراک راویان حدیث: جزایری در بحث میراث و پس از نقل روایتی میآورد: «از ایرادهای این روایت آن است که سند درستی ندارد، بعلاوه، در سند روایت، حسن بن موسی وجود دارد که نامی مشترک است».[3]
سه. ارسال در سلسلة سند روایت: پیوسته نبودن آخرین فرد سلسلة سند به معصوم? از ایرادهای سندی روایات است که از آن به ارسال در سند تعبیر میشود که جزایری در توجیه روایات، به ارسال سند آنها نیز توجّه داشته است.[4]
ب) ضعف دلالی روایات: برای ضعف دلالی روایات، مواردی در قلائد الدرر بیان شده است؛ از قبیل: یک. مخالفت با ظاهر کتاب و اخبار مستفیضه؛ دو.اضطراب متن حدیث.
یک. مخالفت با ظاهر کتاب و اخبار مستفیضه: ناهماهنگی مفاد یک خبر با ظاهر قرآن کریم و دیگر احادیث، بیانگر نادرستی آن است؛ از این رو، جزایری ذیل روایتی مینویسد:
در نادرستی استناد به روایت باید گفت، روایت مخالف ظاهر قرآن و اخبار مستفیضه است...؛ از این رو، عمل بدان شایسته نیست.[1]
وی در جایی دیگر مینویسد:
در برخی اخبار چنین آمده است که زن غیر مدخول، پس از مرگ شوهرش نباید عدّه نگه دارد. این سخن، مخالف ظاهر قرآن است؛ از این رو، شایستگی تخصیص زدن اخبار دیگر را ندارد.[2]
دو. اضطراب در متن حدیث: ناهمسانی در قالب و محتوای خبر، در برخی از موارد، گویای نادرستی آن است که نگاه کنجکاوانه و تیزبین محدّث باید آن را بیابد. جزایری در نادرستی نظر حرمت ازدواج موقّت که اهل سنّت با تکیه بر احادیثی بدان باور دارند، مینویسد:
اجماع اهل بیت? و مسلمانان بر روا بودن ازدواج موقّت استوار است و در مشروعیت آغازین آن نزاعی نیست. خصم میگوید، مشروعیّت اولیّه، نسخ شده است که بر اساس این، ادّعای ثبوت جواز، نوعی درایت است و دعوای نسخ، روایتی است که عامه، مدّعی آن است و روایت، توان مقابله با این درایت را ندارد. افزون بر این، گزارشهای آنان نیز همسان نیست و بین آنها با یکدیگر منافات وجود دارد. پس چگونه میتوان به روایاتی با چنین اضطرابی تکیه کرد؟ گزارشهای آنان از نسخ نیز مضطرب است. در برخی از روایات آنان، نسخ این حکم در جنگ خیبر و در برخی دیگر، اباحه و نسخ آن در حجّی الوداع گزارش شده است....[3]
جزایری افزون بر عوامل تضعیف حدیث، عوامل تقویت آن را نیز بیان میکند. این عوامل عبارت است از:
1. صحت سند و فقدان معارض؛
2. کثرت اخبار و موافقت با ظاهر کتاب؛
3. دلالت صریح.
1. صحت سند و فقدان معارض: جزایری در کتاب حج، پس از نقل روایات مختلف در این باره مینویسد:
کوتاه سخن اینکه سند روایت زراره، صحیح و دلالت آن بر مطلب، روشن است. افزون بر این، این روایت، معارضی نیز ندارد؛ از این رو، عمل کردن بدان صحیح است.[1]
2. کثرت اخبار و موافقت با ظاهر کتاب: جزایری در گزینش نظر برتر از میان اقوال مختلف در مکان قربانی کردن فرد حاجیِ محصور مینویسد:
به نظر، قول اکثر ظاهرتر است. مستند روایی این نظر به سبب کثرت اخبار، دلالت روشن و توافق آن با ظاهر قرآن، بر دیگر روایات برتری دارد.[2]
البته یادآوری میشود روشن است که کثرت روایت در یک موضوع، به تنهایی دلیل درستی روایات در آن موضوع نیست.
3. دلالت صریح: دلالت صریح روایت در کنار دیگر معیارهای صحّت خبر، روشنترین عامل تقویت حدیث است. مؤلف قلائد الدرر در ذیل حدیثی مینویسد: «این روایت از حیث سند، صحیح و دلالت آن، صریح است؛ بنابراین، عمل بدان درست است».[3]
جزایری همچنین عمل مشهور به یک روایت را مُنجبر ضعف آن میداند و در ذیل روایتی مینویسد: «گرچه این روایت ضعیف است...، با عمل اصحاب، ضعف آن جبران میگردد».[1] وی همچنین مینویسد:«گرچه روایت ضعیف است، ضعف آن به سبب عمل اصحاب به مضمون آن برطرف میشود».[2]
اجماع، عامل دیگر انجبار ضعف روایت نزد جزایری است. وی پس از ذکر دو خبر ضعیف مینویسد: «گرچه سند این دو روایت، مجهول و در نتیجه، روایاتی ضعیفاند، این ضعف با عمل اصحاب، بلکه اجماع آنان زدوده میشود».[3]
در قلائد الدرر همانند دیگر کتابهای تفسیری از مبانی شناختهشده و شیوههای مورد تأیید برای تبیین مفاد آیات استفاده شده است. مبانی تفسیری جزایری عبارت است از: بهکارگیری علوم ادبی، تفسیر قرآن به قرآن، استفاده از سیاق، ظهر و بطن آیات، تکیه بر احادیث، توجّه به علوم قرآنی، گزارش اقوال مفسّران و استفاده از علم منطق.
جزایری برای تفسیر آیات و تبیین مراد آنها، از یک طرف با تکیه بر بیش از ده منبع واژهشناسی و از سوی دیگر، با اعمال نظر و اجتهاد، میکوشد تا تصویری روشن از مفهوم واژگان موجود در آیه را به دست دهد؛[4] به گونهای که گسترة واژهشناختی کتاب، ارائة شواهدی روایی برای تأیید معنای واژة قرآنی را نیز دربرمیگیرد.
وی همچنین در تبیین آیات، از صرف و نحو نیز بهره برده است؛ برای نمونه، ذیل آیة ?الحجّ أشهر معلومات?[5] مینویسد:
واژة «حج» مبتدا و مضاف آن، محذوف است که پیش از حذف مضاف، جمله چنین بوده است: «أشهر الحجّ» یا «زمان الحجّ» و کلمة «أشهر» خبر برای مبتدای
یادشده است. حذف مضاف برای آن است تا حمل «أشهر» که جمع است بر کلمة «حج» که مفرد است، روا باشد؛ مانند این سخن ادیبان که گفتهاند: «البرد شهران». همچنین میتوانیم بگوییم، تقدیر جمله چنین است: «الحجّ حجّ أشهر». در این فرض میگوییم اضافه، بر اساس اتّساع است، بلکه پذیرش این حمل حتی بدون پذیرفتن حذف نیز ممکن است که در آن صورت، جمله نوعی از مجاز خواهد بود.[1]
بخشی از موفّقیت مفسّر در گرو استفاده از علوم بلاغی میباشد؛ زیرا وجوه بلاغی از ابعاد اعجاز قرآن است و بهرهمندی از اطلاعات گسترده و عمیق بلاغی در تبیین مفاد آیات ضروری است. جزایری نیز به این مهم توجّه داشته است.[2] وی در مقدمة کتابش مینویسد:
از آن رو که قرآن به زبان عربی است و در این زبان، انواع فنون و صنایع ادبی وجود دارد و قرآن کریم نیز از آن فنون به شایستهترین وجه استفاده کرده و بر فراز بلندترین قلّههای بلاغت و فصاحت ایستاده است، دریافت کامل معارف و احکام آن برای تک تک مسلمانان میسور نیست....[3]
از شیوههایی که جزایری در تفسیر آیات از آن سود میبرد، تفسیر قرآن به قرآن است. این اسلوب از شیوههای کارآمد در تبیین و تفسیر آیات است. دربارة این شیوة تفسیر گفته شده است:
بهترین و کارآمدترین شیوة تفسیر قرآن که شیوة تفسیر اهل بیت? نیز هست، روش خاصّی است که به تفسیر قرآن به قرآن مرسوم شده است. در این روش، هر آیه از قرآن کریم با تدبّر در سایر آیات قرآن و بهرهگیری از آنها باز و شکوفا میشود.[4]
یادآوری میشود که گونههای مختلفی از تفسیر قرآن به قرآن در قلائد الدرر وجود دارد؛ مانند: تبیین معنایی یک آیه با آیة دیگر،[1] تحکیم استنباط فقهی حاصل از یک آیه با آیة دیگر،[2] تخصیص عموم یک آیه با آیة دیگر[3] و....
جزایری برداشت معانی متعدّد از یک آیه را روا میداند؛ زیرا معتقد است آیات قرآن دارای ظهر و بطن است که با بهکارگیری شیوة درست در تفسیر، میتوان به بطن آیه (لایههای معنایی غیر آشکار) دست یافت. وی در این باره مینویسد:
حمل آیه بر معانی مختلف و اراده تمامی آنان استبعاد ندارد؛ زیرا همان گونه که در روایات آمده: «القرآن ذو وجوه».[4]
وی همچنین پس از پذیرفتن معانی متعدّد یک آیه و مستند روایی آن مینویسد:
میتوان پذیرفت تمامی معانی مستند و مختلف یادشده اراده شده باشد؛ گو اینکه در آیات دیگر نیز چنین کاری رواست؛ زیرا ائمة ما? فرمودهاند: «برای قرآن ظهری است و بطنی».[5]
از این رو به نظر میرسد جزایری، به سبب جواز برداشت معانی متعدّد از آیات، روایات تأویلی را نیز در تفسیر آیات بهکار میبرد. البته روایات تأویلی را معنای یگانة آیه تلقّی نمیکند و آن را با تفسیر در هم نمیآمیزد؛ از این رو، این روایات را به صورت مجزّا و در پایان بحث مربوط ذکر میکند.[6]
جزایری برای تبیین آیات از دانش منطق اصطلاحات آن نیز سود برده است. گرچه دامنة بهرهگیری وی از این اصطلاحات گسترده نیست، بهکارگیری آن، از یک سو، گویای اطلاعات گستردة وی و از سوی دیگر، نمونة عینی از کارآمدی منطق در تبیین آیات قرآن کریم است. از آیات مربوط به باب نکاح، آیة ?و الذین هم لفروجهم حافظون٭ إلا علی أزواجهم أو ما ملکت أیمانهم فإنّهم غیر ملومین?[1] است. در این آیات، ازدواج و ملک یمین، دو سبب جداگانه برای اباحة بهرهجویی از زنان شمرده شده است. آیا این دو در کنار هم نیز سبب اباحه میشود؟ مثلاً فردی تنها مالک نیمی از رقبه یک کنیز است و نیم دیگر از او، ملک غیر یا آزاد است. آیا عقد (در نیم رقبة آزاد) و ملک یمین (در نیم دیگر) در کنار هم، سبب اباحه کنیز برای مالک خواهد بود؟
جزایری با استناد به اصطلاحات منطقی به بررسی مسئله میپردازد و مینویسد:
مفاد آیه، قضیة منفصلة حقیقیه است؛ گرچه در چنین قضیهای، منع جمع (اجتماع دو امر محال، ولی رفع هر دو جایز) و منع خلو (رفع هر دو امر محال، ولی اجتماع هر دو جایز) وجود دارد. اما در این جا، منع جمع، متیقّن و منع خلو، تنها در حدّ یک احتمال است؛ بنابراین، با توجّه به اهمیت نکاح، درگزینش میان این دو، باید از احتمال دست کشید و به قدر متیقن حکم بسنده کرد و گفت: عقد و ملک یمن در کنار هم ممکن نیست سبب اباحة بهرهجویی از کنیز تلقّی گردد.[2]
آگاهی از علوم قرآنی که به بحثهای مقدماتی به شناخت قرآن و پیبردن به شئون مختلف آن میپردازد، از ابزارهای لازم برای دستیابی به معارف قرآنی به شمار میرود. ضرورت این آگاهی، بدین سبب است که تا قرآن کاملاً شناخته نشود، دستیابی و نمایاندن محتوای آن، میسور نخواهد بود. با مطالعة قلائد الدرر درمییابیم که جزایری به اندازة مقبولی از آگاهی و تسلّط بر مباحث علوم قرآنی برخوردار بوده و توانسته است در این اثر، به طور شایسته از آن بهره گیرد. برخی از عنوانهای علوم قرآنی در قلائد الدرر بدین قرار است: نسخ، اسباب نزول و اختلاف قرائت که به بررسی آنها میپردازیم.
نسخ، از عنوانهای پرکاربرد علوم قرآنی در تفسیر موضوعی آیات الاحکام و نیز تأثیرگذار در استنباطهای فقهی است؛ بنابراین، آگاهی دقیق مفسّر یا فقیه از زوایای مختلف اصطلاح نسخ و توانایی در بهکارگیری درست آن، از اهمیت بالایی برخوردار است.
جزایری از میان انواع نسخ، نسخ حکم بدون نسخ تلاوت را میپذیرد. وی ذیل آیة ?إن یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین?[1] مینویسد: «حکم پیشین در آغاز اسلام معتبر بوده است، ولی پس از مدّتی برداشته شد.... از این گونة نسخ، به «النسخ لا التلاوی» تعبیر میشود».[2]
وی روایاتی را که بر وقوع نسخ حکم و تلاوت دلالت دارد، حمل بر تقیه میکند.[3]
جزایری در به کارگیری اصطلاح نسخ دقّت کرده و اصطلاحات نزدیک به نسخ را به جای آن بهکار نبرده است. او نسخ آیة ?قاتلوا الذین یلونکم من الکفار?[4] را به آیة ?قاتلوا المشرکین کافة?[5] نمیپذیرد و مینویسد: «گفتار برخی «آیة دوم، ناسخ آیة نخست است، درست نیست؛ زیرا آیة نخست بیانگر ترتیب جنگ است؛ بنابراین، این آیه، مقیّد آیه دوم خواهد بود».[6] او همچنین یادآور میشود که استفاده از واژة نسخ به معنای تخصیص، امری رایج در سخنان امامان معصوم? است.[7]
جزایری نسخ سنّت با کتاب را روا میداند. او ذیل آیة ?أحلّ لکم لیلة الصیام الرفث إلی نسائکم?[8] به جواز این نوع از نسخ اشاره میکند[9] و نیز ذیل آیة ?و من حیث خرجت فولّ وجهک شطر المسجد الحرام?[1] نوشته است:
آیه ناسخ حکم توجّه به بیتالمقدس است و این، خود، نمونهای از نسخ سنّت با کتاب است؛ زیرا توجّه به بیتالمقدس به گونة روشنی در قرآن کریم یاد نشده است.[2]
جزایری نسخ چند آیه با یک آیه را روا میداند و ذیل آیة ?و اقتلوهم حیث ثقفتموهم?[3] میآورد: «این آیه، ناسخ تمامی آیاتی است که در برخورد مسلمانان با کافران دستور خویشتنداری را داده است».[4]
جزایری به آسانی وقوع نسخ را نمیپذیرد و برای آن، دلایلی را ذکر میکند؛ برای نمونه، ذیل آیة ?و من کان فقیراً فلیأکل بالمعروف?[5] مینویسد:
آنچه عیاشی در تفسیرش از رفاعه دربارة نسخ آیة ?ومن کان فقیراً فلیأکل بالمعروف? گزارش کرده است، پذیرفتنی نیست؛ زیرا با ظاهر آیه و صریح روایت ناسازگار است.[6]
نزول قرآن کریم تدریجی و در برخی آیات به دنبال رخدادی ویژه بوده است؛ از این رو، برای دانستن معنا و تفسیر کامل آیات به آگاهی از سبب نزول آنها نیازمندیم، اما ایرادهایی مانند ضعف سندی و تضادّ دلالی روایات موجود، راه دستیابی به شأن نزول درست را ناهموار میسازد؛[7] بنابراین، چگونگی، نقل، پذیرش، رد یا نقد این روایات، عنصر تعیینکنندهای در ارائة معنای درست آیه و میزان درستی کار مفسّر به شمار میرود.
جزایری به دنبال بسیاری از آیات با تکیه بر منابع مختلف، به نقل اسباب نزول آنها میپردازد. او گزارشهای خود را در اسباب نزول به نقل از منابع تفسیری مانند تفسیر قمی، تفسیر عیاشی، مجمع البیان و منابع حدیثی چون تهذیب الاحکام، عیون اخبار الرضا? و من لایحضره الفقیه ذکر میکند. کتابهایی مانند اسباب نزول واحدی، تفسیر کشّاف و تفسیر بیضاوی نیز از منابع جزایری در گزارش اسباب نزول است و در برخی موارد با تکیه بر این منابع، به نقد دیدگاههای اهل سنّت نیز میپردازد.[1]
وی در گزارش اسباب نزول رویّة یکسانی را در پیش نگرفته است. گاهی ذیل یک آیه، روایات متعدّدی را میآورد؛ برای نمونه، ذیل آیة ?و الذین اتّخذوا مسجداً ضراراً?[2] چهار گزارش را نقل میکند؛[3] بدین صورت که گاهی نخست، چکیدة روایت را به دست میدهد؛ برای مثال، ذیل آیة ?أمسک علیک زوجک?[4] مینویسد: «آیه دربارة زید بن حارثة کلبی وماجرای او با همسرش، زینب بنت جحش، نازل شده است»، سپس با استناد به روایات مختلف، در سه صفحه به نقل مفصّل سبب نزول آیه میپردازد.[5] زمانی دیگر، به نقل یک روایت بسنده میکند؛ مثلاً ذیل آیة ?لا یحزنک الذین یسارعون فی الکفر?[6] به نقل از مجمع البیان تنها یک گزارش را ذکر میکند.[7]
جزایری در نقل اقوال مختلف، گاهی اختلافات جزئی میان آنها را (که به تضادّ دلالی نمیانجامد) نیز یادآور میشود؛ برای نمونه، در موردی پس از یاد کردن چند سبب نزول مینویسد: «میان روایتهای نقل شده، ناهماهنگی و تنافی وجود دارد، اما به نظر میرسد زدودن آن چندان مشکل نیست».[8]
جزایری از نزول آیه، در تبیین معنای آیه و استنباط احکام فقهی بهره میبرد. وی در پی آیة ?یا أیّها الرسول لا یحزنک الذین یسارعون فی الکفر?[1] مینویسد: «این آیه به اعتبار سبب نزولش، بیانگر ثبوت حکم رجم است».[2] گاهی نیز در استوارسازی استنباط فقهی از سبب نزول بهره میگیرد؛ برای نمونه، ذیل آیة ?الذین ینفقون أموالهم باللیل و النهار?[3] مینگارد:
ظاهر اطلاق موجود در آیه، استحباب انفاق تمامی اموال از سوی فرد انفاقکننده است؛ سبب نزول نیز به این معنا اشاره دارد، اما آیات دیگر، گویای آن است که میانهروی در بخشش مستحب است.[4]
وی از سبب نزول در تأیید برداشتهای ادبی نیز استفاده میکند؛ برای نمونه، در تبیین وجوه ادبی آیة ?یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلالة?[5] میآورد:
ممکن است معنای آیه چنین باشد: «از تو درباره «کلاله» میپرسند». گرچه این عبارت در آیه نیامده است، پاسخ موجود در آن، گویای پرسش محذوف است. سبب نزول نیز گواه درستی این سخن است؛ چراکه در سبب نزول آن آمده است: جابر بن عبدالله بیمار بود و رسول اکرم? به عیادت او تشریف بردند. او از حضرت? دربارة کلاله پرسید....[6]
قرائت، همان تلاوت و خواندن قرآن کریم است و در اصطلاح، به گونهای از تلاوت قرآن اطلاق میشود که ویژگی خاصّی دارد. گرچه قرآن دارای نصّ واحدی است، هر یک از قرائتهای آن بر اساس اجتهاد یکی از قراء سبعه استوار است. جزایری به دنبال بسیاری ازآیات، قرائات مختلف آنها را مینگارد؛ بدین صورت که گاهی نام قاری، گاهی آدرس منبع آن و گاهی تنها گزارش اقوال را بیان میکند.[1]
وی در برخی موارد نیز قرائت مشهور را از غیر آن جدا میکند؛ برای نمونه، به دنبال آیة ?و ما علّمتم من الجوارح مکلّبین?[2] مینویسد: «قرائت مشهور در آیه، «مکلّبین» به صورت مشدّد است.... از ابن عباس، ابن مسعود و حسن، قرائت این واژه، بدون تشدید روایت شده است».[3]
تبیین و توضیح وجوه مختلف قرائات با تکیه بر جنبه ادبی آنها، ورود در معرکة آراء و گزینش همراه با استدلال و سرانجام، استوارسازی استنباط احکام فقهی با قرائت برگزیده از دیگر ویژگیهای این کتاب است؛ برای نمونه، جزایری به دنبال آیة ?فاعتزلوا النساء فی المحیض?[4] با تکیه بر قرائت مشهور مینویسد: «پایان زمان حرام بودن نزدیکی با زن در حال حیض هنگامی است که دیگر خون نبیند؛ هرچند غسل نکرده باشد».[5]
او استنباط فقهی دیگران را نیز که با استناد به وجوه قرائت بیان شده است، به دقّت نقل و نقد میکند؛ برای نمونه، ذیل آیة ?یسئلونک عن المحیض?[6] مینویسد: «شیخ در تهذیب با استناد به قرائت مشدّد، به امکان استنباط وجوب غسل حیض از قرآن، حکم داده است، اما وجه این سخن روشن نیست».[7]
جزایری در کتاب خود، ازمنابع معتبر و متعدد سود برده و بیش از هفتاد منبع را ذکر کرده است. اعتبار علمی در کنار قدمت منابع، سبب کامیابی او شده و نگاشتهاش را سزاوار تحسین کرده است. باید گفت، موضع جزایری در استفاده از منابع منفعلانه نیست، بلکه با دقّت فراوان به گزینش از آنها، نقل و نقد آنها میپردازد. این منابع، در چهار موضوع تفسیر، حدیث، فقه و ادب است.
جزایری در زمینههای واژهشناسی، علوم قرآنی و توضیحات تفسیری از منابع تفسیری استفاده کرده است. برخی از این منابع عبارت است از:
قرن دوم: تفسیر ابوحمزه ثمالی؛
قرن چهارم: تفسیر عیاشی و تفسیر قمی؛
قرن پنجم: الکشف و البیان، التبیان و اسباب النزول واحدی؛
قرن ششم: الکشاف، مجمع البیان و جوامع الجامع؛
قرن هفتم: انوار التنزیل و اسرار التأویل؛
قرن نهم: کنز العرفان فی فقه القرآن.
در میان منابع تفسیری، بیشترین ارجاعات جزایری به سه کتاب تفسیر مجمع البیان، تفسیر عیاشی و تفسیر قمی است. کتاب کنز العرفان فی فقه القرآن، ازجمله کتابهای آیات الاحکام است که جزایری از آن استفاده کرده و در برخی موارد نیز به نقد آن پرداخته است.
برجستهترین بخش قلائد الدرر، بخش روایی آن است. جزایری مطالب این قسمت را با تکیه بر بیش از سی منبع تنظیم کرده است که مهمترین آنها بدین قرار است:
قرن اوّل: صحیفة سجادیه؛
قرن سوم: صحیح بخاری، صحیح مسلم، المحاسن برقی و سنن الترمذی؛
قرن چهارم: قرب الاسناد، الکافی، الروضی، عیون اخبار الرضا?، ثواب الاعمال، الخصال، علل الشرائع، التوحید، معانی الاخبار، روضی المتقین، من لایحضره الفقیه، کمال الدین و تمام النعمی، امالی و الرجال (کشی)؛
قرن پنجم: نهج البلاغی، روضی الواعظین و رجال النجاشی؛
قرن ششم: الخرائج و الجرائح و الاحتجاج؛
قرن هفتم: النهایی فی غریب الحدیث و امان الاخطار؛
قرن هشتم: خلاصی الاقوال و ارشاد القلوب؛
قرن نهم: غوالی اللئالی.
جزایری در تدوین مباحث فقهی نیز از منابع فراوان استفاده کرده است. در موارد فراوانی نیز تنها به ذکر اقوال پرداخته و نشانی منبع را یاد نکرده است. برخی منابع فقهی او چنین است:
قرن چهارم: المقنع؛
قرن پنجم: المقنعه، الانتصار، العدّی، المبسوط فی فقه الامامیه، تهذیب الاحکام، النهایی، الخلاف و الجمل؛
قرن ششم: السرائر و المختلف؛
قرن هفتم: شرائع الاسلام و المعتبر فی شرح المختصر؛
قرن هشتم: تحریر الاحکام، قواعد الاحکام، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، تذکری الفقهاء، الدروس الشرعیی و ایضاح الفوائد فی شرح القواعد؛
قرن دهم: مسالک الافهام و شرح اللمعی الدمشقیی؛
قرن یازدهم: نهایی المرام.
جزایری در پیجویی نکتههای ادبی از منابع گوناگون سود میبرد. در برخی مواضع تنها به یادکرد نام صاحبان اقوال بسنده میکند. ادیبان نامور و متبحری، مانند کسائی، خلیل، مبرد، سیبویه، زجاج، فراء، اخفش، ابن سکیت اهوازی، موهوب بن خضر جوالیقی، محمد بن عباس یزیدی نحوی، سعدبن اوس بن ثابت معروف به ابو زید، ابن اعرابی و سرانجام، ابن قویطیه افرادی هستند که جزایری به اقوال آنان استناد میکند. افزون بر این، وی از بحثهای لغوی مجمع البیان و کشاف نیز بهره میبرد. جزایری در بیشتر موارد نام منابع ادبی را یاد میکند. نکتة جالب توجّه در این منابع قدمت آنهاست که نزدیکترین آنها به عصر جزایری، چهار قرن فاصلة زمانی دارد. این منابع عبارت است از:
قرن چهارم: جمهری اللغی، تهذیب اللغی، تاج اللغی و مجمل اللغی؛
قرن هفتم: القاموس المحیط، مفتاح العلوم، العباب الزاهر و اللباب الفاخر و الصناعات البدیعی؛
قرن هشتم: المصباح المنیر.
کتاب قلائد الدرر از آثار برجستة شیعه در آیات الاحکام است که با توجّه به امتیازهایی که دارد، شایان توجّه بیشتر است. آقای احمد حسینی دربارة ویژگیهای این اثر، در مقدّمة آن مینویسد:
چینش نیکوی مطالب، پیوند منطقی بخشهای مختلف با یکدیگر، روانی تعبیرها، یاد کرد نظرات دانشمندان برجستة شیعی و سنّی، پرهیز از دراز نویسی و... این کتاب را از آثار همانند خود، متمایز میکند.[1]
امتیازهای کتاب عبارت است از: ارائة نمونة معتدل و مقبول از تفسیر روایی، پر محتوا بودن کتاب، تسلّط مؤلف به موضوع بحث و استفاده از اندوختههای فراوان، همهجانبهنگری و سود بردن از علوم مرتبط، پر منبع بودن، یاد کردن نام و نشانی منابع، دقّت در نقل آرای دیگران، روانی و استواری متن، ایجاز در جملات با حفظ محتوا، چینش درست ابواب، نقل آراء مختلف و گزینش یا ارائة نظر برتر، قوّت استدلال، انصاف و حقمداری مؤلف، دوری از تعصّب و تقلید کورکورانه و....
وجود غلطهای چاپی، ارجاع نادرست برخی آیات، فقدان فهرست مطالب و مآخذ، پرداختن فراوان به استطرادات فقهی از کاستیهای این اثر است.
[1]. m.noor.3@parsimail.com
[1]. احمد جزایری، قلائد الدرر فی بیان آیات الاحکام بالاثر، نجف، مکتبی النجاح، ج1، ص و.
[2] . سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف، 1403 ق.، ج2، ص479؛ نیز ر.ک: جعفر بن باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج2، ص81.
[1]. ر.ک: شیخ آقا بزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، تحقیق علینقی منزوی، چاپ دوم، قم، اسماعیلیان، ج6، ص30؛ محقق بحرانی، الحدائق الناظری فی احکام العتری الطاهری، تحقیق محمدتقی ایروانی، قم، انتشارات اسلامی، ج6، ص38؛ همچنین در این باره، ر.ک: محمدعلی مدرسی تبریزی، ریحانی الادب، ج3، ص357؛ ثقیالاسلام تبریزی، مرآی الکتب، تحقیق محمدعلی حائری، چاپ اوّل، مکتبی آییالله المرعشی، 1414 ق.، ص231؛ محمد غروی، مع علماء النجف الاشرف، بیروت، دار الثقلین، 1420 ق.، ج1، ص352.
[2]. محمد غروی، مع علماء النجف الاشرف، ج1، ص257.
[3]. ر.ک: موسی نجفی، حوزة نجف و فلسفة تجدد در ایران، چاپ اوّل، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، 1379، ص42.
[1]. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، طبقات مفسّران شیعه، قم، دفتر نشر نوید اسلام، 1371، ج3، ص284.
[2]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص4.
[3]. در میان آثار مؤلف، اثری بدین نام وجود ندارد، ولی مرحوم آقابزرگ تهرانی? در گزارش خویش از این آثار، عباراتی مانند «توجد فی ضمن مجموعی من رسائله» یا «رأیته ضمن مجموعی من رسائله» آورده است.
[4]. این اثر، حاشیهای بر کتاب الصلای از سلیمان بن عبدالله سراوی ماحوزی (متوفای 1121 ق.) است.
[5]. آقابزرگ تهرانی، الذریعی، چاپ سوم، بیروت، دار الاضواء، 1403 ق.، ج6، ص181.
[6]. همان، ج13، ص156.
[1]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص ه.
[1]. حجر/ 20.
[2]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص128 و 210.
[3]. بقره/ 127.
[4]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص123.
[5]. همان، ص307.
[6]. قصص/ 27.
[7]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص303 و 307.
[1]. برای نمونه: ?یا أیّها النبیّ إنّا أحللنا لک أزواجک اللائی إلی قولهـ و امرأة مؤمنة? (ر.ک: احمد جزایری، قلائد الدرر، ج3، ص204، 254، 284 و 311).
[2]. همان، ج2، ص296، 297 و 304؛ ج3، ص197 و 202.
[3]. موضوع کتاب، اوضاع فرهنگی هنگام تدوین اثر، ساختار فکری جزایری و... هریک ممکن است پاسخگوی بخشی از چرایی این واقعیت باشد.
[4]. نساء/ 95.
[5]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص142.
[6]. فصّلت/ 6ـ7.
[1] . احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص135، 265؛ ج2، ص142، 247؛ ج3، ص28.
[2]. نساء/ 29.
[3]. بقره/ 275.
[4]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص237.
[5]. توبه/ 123.
[6]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص342؛ ج2، ص32 و 153.
[7]. نساء/ 3.
[8]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج3، ص54 و 299.
[1] . کاظم مدیر شانهچی، آیات الاحکام، سمت، 1378 ش.، ص6.
[2]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص167؛ ج3، ص3، 66، 327، 409 و 425.
[3]. همان، ج2، 167 و 339؛ ج3، 209 و 307.
[4]. همان، ج3، ص66.
[5]. ر.ک: همان، ج2، ص171.
[6]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص4.
[1]. بقره/ 282.
[2]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص255 و 77.
[3]. حجرات/ 9.
[4]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص167.
[5]. ر.ک: همان، ج1، ص153.
[1]. محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری، چاپ دوم، دار الکتب الاسلامیه، 1388 ق.، ج3، ص272.
[2]. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، تصحیح علیاکبر غفاری، چاپ دوم، جامعة مدرسین، 1404 ق.، ج1، ص196.
[3]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص83.
[4]. شفَی: کم، اندک.
[5]. همان، ج3، ص67؛ نیز ج2، ص69.
[6]. همان، ج3، ص251؛ نیز ر.ک: ج1، ص255.
[7]. ر.ک: همان، ج3، ص352.
[1]. همان، ج2، ص19.
[2]. ر.ک: همان، ج2، ص140.
[3]. ر.ک: همان، ج1، ص99؛ ج3، ص365.
[4]. ر.ک: همان، ج1، ص339؛ ج2، ص90؛ ج3، ص8 و 225.
[5]. برای نمونه، ر.ک: همان، ج1، ص84 و 238؛ ج3، ص68 و 182.
[6]. برای نمونه، ر.ک: همان، ج1، ص28، 236، 328 و 329؛ ج2، ص199 و 231؛ ج3، ص42 و 424.
[1]. بقره/ 178.
[2]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج3، ص407.
[3]. نساء/ 92.
[4]. برای نمونه، ر.ک: احمد جزایری، قلائد الدرر، ج3، ص412.
[5]. محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، تحقیق علیاکبر غفاری، تهران، مکتبی الصدوق، ص141.
[1]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص213.
[2]. همان، ج3، ص340.
[1]. همان، ج1، ص117 و ج3، ص310.
[2]. همان، ج1، ص117.
[3]. توبه/ 123.
[4]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص152؛ ج3، ص92.
[1]. همان، ج2، ص47.
[2]. همان، ص37.
[3]. همان، ج3، ص334.
[4]. ر.ک: همان، ص18.
[1]. همان، ص243.
[2]. همان، ص249.
[3]. همان، ص69.
[1]. همان، ج2، ص50.
[2]. همان، ص3 و 46.
[3]. همان، ص32 و 50.
[1]. همان، ص46.
[2]. همان، ج3، ص26.
[3]. همان، ج2، ص92.
[4]. همان، ج3، ص35.
[5]. بقره/ 197.
[1]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص52.
[2]. همان، ج3، ص167.
[3]. همان، ج1، ص3.
[4]. عبدالله جوادی آملی، تسنیم، اسراء، ج1، ص61.
[1]. ر.ک: احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص120؛ ج2، ص119؛ ج3، ص121، 324 و 350.
[2]. ر.ک: همان، ج2، ص167.
[3]. ر.ک: همان، ج1، ص304؛ ج3، ص63.
[4]. همان، ج1، ص159.
[5]. همان، ج2، ص93.
[6]. برای نمونهها ر.ک: همان، ج1، ص310؛ ج3، ص315 و 316.
[1]. مؤمنون/ 5ـ6.
[2]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج3، ص59.
[1]. انفال/ 65.
[2]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص157.
[3]. همان، ج3، ص358.
[4]. توبه/ 123.
[5]. توبه/ 36.
[6]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص153.
[7]. ر.ک: همان، ج3، ص120.
[8]. بقره/ 187.
[9]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص368.
[1]. بقره/ 150.
[2]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص115ـ116.
[3]. بقره/ 191.
[4]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص152.
[5]. نساء/ 6.
[6]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص306؛ ج2، ص365؛ ج3، ص248.
[7]. ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید، ج1، ص245.
[1]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص368.
[2]. توبه/ 107.
[3]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص 148؛ ج2، ص218؛ ج3، ص203.
[4]. احزاب/ 37.
[5]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج3، ص212ـ214.
[6]. مائده/ 41.
[7]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج2، ص139؛ ج3، ص83، ص64.
[8]. همان، ص215.
[1]. مائده/ 41.
[2]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج3، ص364.
[3]. بقره/ 274.
[4]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص304؛ ج2، ص29.
[5]. نساء/ 176.
[6]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج3، ص343.
[1]. ر.ک: همان، ج2، ص219، 244 و 282؛ ج3، ص63، 116، 127، 146 و 270.
[2]. مائده/ 4.
[3]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج3، ص302ـ303.
[4]. بقره/ 222.
[5]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص49.
[6]. بقره/ 222.
[7]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص51.
[1]. احمد جزایری، قلائد الدرر، ج1، ص ه.